آغاز تغییر
چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۰۷ ب.ظ
تعداد دفعاتی که آرزو کردم
تعداد دفعاتی که آرزو کردم
قرص برنج داشته باشم یادم نیست
تعداد دفعاتی که سرچ کردم
(قرص برنج را از کجا میتوان خرید؟)
تعداد دفعاتی ک به دوستام سپردم برام پرس و جو کنن...
خیلی وقته ک مرگ آرزوی قلبی منه
یه بار یادمه هر چی قرص تاریخ مصرف گذشته
و رنگارنگ تو یخچال دیدم
برداشتم قاطی کردم و خوردم
ولی الان هنوز زندهام
زندگیم تلخی های زیادی داشت
و تحملش برای یه دختر دل نازکی مثل من واقعا سخت بود.
دیشب بعد مدتها کاملا تصادفی قرص برنج بدستم رسید..
وخیلی ذوق کردم خیلی زیاد سریع گذاشتم تو جیبم
و از ذوق دستام تو جیبم بود و قرص رو گرفته بودم
لمس کردنش بهم قوت قلب میداد...
تصمیم داشتم تا برسم خونه همه چی رو تمومکنم
از همه سختی های زندگیم راحت بشم
تو مسیر
سختیهای زندگیم عین یک فیلم از جلو چشمام رد میشد
وقتی با خودم زجرهام رو مرور میکردم
دلم به حال خودم سوخت
با خودم گفتم همین؟یعنی فقط همین؟
بدنیا اومدم ک اینهمه عذاب بکشم بعد بمیرم برم
اون دنیا ۱۰۰ برابر عذاب بکشم؟
با خودم گفتم اخه چرا باید اینجور بمیرم...
چرا انقدر ضعیف بمیرم.
منی ک انقدر سختی کشیدم
چرا انقدر ضعیف بمیرم؟ من اگه ضعیف بودم
اینهمه سختی رو تحمل نمیکردم
نه من ضعیف نبودم و نمیخام ضعیف بمیرم
من اینهمه سختی نکشیدم ک اینطور بمیرم.
اصن اصن من آرزویی دارم؟؟؟
آره
من ارزوهای زیادی دارم
که رسیدن به هر کدوم ازشون میتونه
زندگیمو دگرگون کنه...
میتونه خوشبختم کنه...
به بزرگترین ارزوم فکر کردم...
قبولی کنکور بعد از ۴ سال نشستن تو خونه...
رتبه زیر ده هزار...
روپوش سفید....دانشگاه فردوسی...
قلبم شروع کرد ب تپیدن...
شوق وجودم رو گرفت
دیگه دلم نمیخاست بمیرم.
قرص رو دادم ب کسی ک بهم داده بود.
میخاستم ادامه بدم...این تصمیمیه کامروز گرفتم...
من ادامه میدم...
تا قدرتمند بمیرم...
تا ناکام نمیرم.
تا موقه مرگ ارزوهای برباد رفته ام نیاد جلوی چشمام.
تا با لبخند رضایت ازین دنیا برم.
کمتر از یک ماه تا زمان کنکورم مونده.
برام مهم نیس.
فقط میخام تمام تلاشمو بکنم.
میخام یاد بگیرم به رویاهام برسم.
۹۸/۰۳/۲۲